پروین اعتصامی / کد 14838
از مهر دوستان ریاکار خوش تر است
دشنام دشمنی که چو آیینه راستگوست...
از مهر دوستان ریاکار خوش تر است
دشنام دشمنی که چو آیینه راستگوست...
هر گه که ابر دیدم و باران ، دلم تپید...
لانه بسی تنگ و دلم تنگ نیست
بس هنرم هست ، ولی ننگ نیست
کار خود ، ای دوست نکو میکنم
پارگی وقت رفو میکنم...
آن چه روزی در تنم ، دل داشت نام
بس که سختی دید ، امروز آهن است...
هر بلائی کز تو آید نعمتی است
هر که را رنجی دهی آن راحتی است
زان به تاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را.
زندگی جز نفسی نیست، غنیمت شمرش
نیست امید که همواره نفس برگردد...
--------------------
فلک، ای دوست، ز بس بیحد و بیمر گردد
بد و نیک و غم و ش...
مشو خودبین، که نیکی با فقیران
نخستین فرض بودست اغنیا را
ز محتاجان خبر گیر، ای که داری
چراغ دولت و گنج غنا را
بوقت بخشش و انفاق، پروین
نباید دا...
ای دوست، مجازات مستی شب
هنگام سحر، سستی خمار است
آن کس که از این چاه ژرف تیره
با سعی و عمل رست، رستگار است...
آن چه که دوران نخرد یکدلیست
آن چه که ایام ندارد وفاست...
نه کسی میکند مرا یاری
نه رهی دارم از برای فرار
نه توان بود بردبار و صبور
نه فکندن توان ز پشت، این بار
خواری کس نخواستم هرگز
از چه رو، کرد آسما...
گر که منظور تو زیبایی ماست
هر طرف چهرهی زیبایی هست
پا به هر جا که نهی برگ گلی است
همه جا شاهد رعنایی هست...
بکوش و دانشی آموز و پرتوی افکن
که فرصتی که تو را داده اند، بی بدل است.
این ترازو گر ترازوی خداست
این کژی و نادرستی از کجاست...
بهترین صورت انتقام فراموش کردن است.