چارلز بوکوفسکی / نویسنده
ولی زنهای خوب هم مرا میترسانند، چون آن ها سرانجام روح تو را میخواهند و من دوست داشتم چیزی را که از روحم باقی مانده بود را برای خودم نگه دارم...
متن درباره روح یا جمله درباره روح عنوان آرشیو جامعی است از بهترین نقل قول ها ، اشعار کوتاه ، متن ها ، سخنان و جملات با عنوان و مضمون روح.
ولی زنهای خوب هم مرا میترسانند، چون آن ها سرانجام روح تو را میخواهند و من دوست داشتم چیزی را که از روحم باقی مانده بود را برای خودم نگه دارم...
دلتنگی آن است که جسمت نتواند به آن جایی برود که جانت به آن جا میرود...
هرگز نمیتوان کتاب های مزخرف را خواند و به مطالعهی کتاب های عالی نیز پرداخت، کتاب های بد سم روحاند و ذهن را نابود میکنند شرط مطالعهی کتاب خوب، ...
با خشم پرسیدم، تو چیزی را که انسان هولناک ترین تاریکی میخواند نور میخوانی؟ تو شب را روز میخوانی؟
روح من پاسخ داد نور من از این دنیا نیست!
چه خوب است که انسان روحی را یافته باشد تا در میان آشوب طوفان بتواند در دامنش بخزد...
اگر تناسخ ارواح وجود دارد من هنوز در مرحلهی اول هم نیستم، زندگی من درنگ و تردیدی پیش از به دنیا آمدن است.
ولی زن های خوب هم مرا میترسانند چون آن ها سرانجام روح تو را میخواهند و من دوست داشتم چیزی را که از روحم باقی مانده بود برای خودم نگه دارم...
کسانی هستند که عشق را زندگی میدانند و کسانی هستند که آن را دروغ میبینند، هر دوی آن ها حقیقت دارند اولی روح خود را ملاقات کرد و دومی آن را از دست ...
روح با آنچه میگیرد غنی میشود و قلب با آنچه میبخشد.
زیبایی شما فقط چشم را لذت میبخشد، اما زیبایی اخلاق و فهم روح را نوازش میدهد...
درکم کن دنیای من یک دنیای عادی نیست، من جنون خودم را دارم من در یک بعد دیگر زندگی میکنم و برای چیزهایی که روح ندارند وقت ندارم...
همه چیز خاطره ها، گفت و گو ها، بوسه ها، هم آغوشی پیکر های دلداده همه چیز میگذرد
ولی تماس ارواحی که یک دیگر را لمس کرده و در میان انبوه اشکال زودگ...
یکی از قویترین امیال آدمی میل او به تسلط بر روح دیگران است.
روح تو زودتر از جسمت خواهد مرد، دیگر از چیزی نترس...
لحظاتی هستند که حال بدن هر طور هم که باشد روح زانو زده است!
احساس آزادی میکنم و لبریزم از اندوهی آرام
و غصه ام تنها از خاطرهی تو زلال است هیچ اضطراب دل خراشی سودایم را مجروح نمیکند
و عشق که دوباره میاف...
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…