آگاتا کریستی / کد 15469
تعداد کمی از آدم ها دقیقا همانی هستند که در ظاهر به نظر میرسند.
آگاتا کریستی نویسنده مشهور انگلیسی و خالق داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. کریستی، نویسندهای است که کتابهایش بیشترین ترجمه را به زبانهای مختلف دنیا داشتهاست.
وی همچنین طولانیترین نمایشنامه جهان را به نام The Mousetrap که از سال ۱۹۵۲ تا ۲۰۲۰ در West End اجرا شد و همچنین شش رمان با نام مستعار Mary Westmacott نوشت. در سال ۱۹۷۱، وی بخاطر کمک به ادبیات به یک Dame (DBE) تبدیل شد. رکوردهای جهانی گینس کریستی را به عنوان پرفروشترین نویسنده داستان در تمام دورانها معرفی میکند، رمانهایش بیش از دو میلیارد نسخه فروش داشتهاند.
آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر در دون شایر انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکاییاش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانوادهای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر میتوانست تبعه ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا دارای یک خواهر و یک برادر بود که هردوی آنها از وی بزرگتر بودند.
آگاتا در سال ۱۹۱۴ با یک سرهنگ نیروی هوایی به نام آرچیبالد کریستی ازدواج کرد که بعد از ۱۴ سال به جدایی انجامید. دختری به نام روزالیند حاصل این ازدواج بود.
او تنها یک فرزند به نام رزالیند داشت که او نیز در ۸۵ سالگی به تاریخ ۲۸ اکتبر ۲۰۰۴ درگذشت. در حال حاضر تمام حقوق مربوط به نشر و فروش کتابهای آگاتا کریستی در اختیار و مالکیت نوهٔ او ماتیو پریچارد است.
آگاتا کریستی در ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ در ۸۵ سالگی درگذشت.
تعداد کمی از آدم ها دقیقا همانی هستند که در ظاهر به نظر میرسند.
تو بیش از حد در تخیلاتت غرق میشوی ، به یاد داشته باش که خیال پردازی خدمتکاری مفید ، اما ارباب گمراه کننده است...
زندگی سختی است ، مرد ها با تو مهربان نخواهند بود مگر این که زیبا باشی و زن ها با تو مهربان نخواهند بود مگر این که زیبا نباشی.
هیچ وقت متوجه لحظات واقعا مهم در زندگی نمیشوی ، تا وقتی که دیگر خیلی دیر شده است.
هیچ چیز در این دنیا به مانند عشق مادر به فرزندش نیست ، این عشق هیچ قانونی نمیشناسد و تمامی موانع را که بر سر راهش قرار دارد درهم میشکند.
جوانان فکر میکنند که انسانهای مسن خرفت هستند ، اما پیرها این را به خوبی میدانند که جوانها احمق هستند.
هیچ وقت متوجه لحظات واقعا مهم در زندگی نمیشوی ، تا وقتی که دیگر خیلی دیر شده است...
همه مردم میگویند : به چیزی که قلبت میگوید عمل کن ، من این کار را کردم و قلبم شکست...
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…