جملات عاشقانه

هرگاه زنی به تو پناه آورد برای او بمیر، چرا که یک زن هرگز به مردی پناه نمی‌آورد جز این که نزد او بزرگ ترین مردان باشد!

اولین بار که تو را دیدم، زخمی داشتی که از دیگری بود، من تو را با زخم‌هایت دوست داشتم...

تجربه‌ام را باور کن، عشق باید خودش بیاید، ناگهان و بی صدا آمدنش دست ما نیست، هیچکس آدرس عشق را ندارد...

من عاشقت هستم، چرا که تمام عالم دست به دست هم داد تا تو را پیدا کنم...

چه گوشواره‌ای از بوسه‌های من خوش‌تر؟
که دانه دانه نشیند به لاله‌ی گوش‌ت...

ما چون دو دریچه روبروی هم آگاه ز هر بگو مگوی هم، هر روز سلام و پرسش و خنده هر روز قرار روز آینده، عمر آینه بهشت، اما آه پیش از شب و روز تیر و دی کو...

اگر زنی عاشق باشد، آخ زن عاشق معایب و حتی بدجنسی‌های مرد محبوبش را توجیه می‌کند، طوری که خود مرد هم تا به حال نتوانسته باشد چنین توجیهاتی برای بدی‌...

اگر اکنون می‌دانم عشق چیست، به خاطر توست...

بودن با تو و نبودن با تو تنها راهی است که من برای سنجش زمان دارم...

اگر از ته دل عاشق کسی باشی در زندگی رستگار شده‌ای، حتی اگر نتوانی به او برسی...

من هیچ وقت احساس ناتوانی نمی‌کنم، مگر وقتی که دلتنگ تو می‌شوم...

من عیب‌های زیادی دارم ولی بسیار وفادارم، و تو را از وفای خود خسته خواهم کرد...

اگر عشق، عشق باشد، زمان حرف احمقانه‌ای‌ست!

آن‌گاه که عشق تو را می‌خواند، به‌ راهش گام نه!
هرچند راهی پرنشیب، آنگاه که تو را زیر گستره بال‌هایش پناه می‌دهد، تمکین کن!
هرچند تیغ پنهانش جانکا...

عشقی که با اشک چشم شست و شو شود همیشه پاک و تمیز خواهد ماند...

آیدای خوشگلم، آنقدر خوشگل که خودم را از تماشای هر چیز زیبایی بی‌نیاز می‌بینم!