آلبر کامو / کد 16039
گاهی ادامه دادن، فقط ادامه دادن، دستاوردی مافوق قدرت بشر است!
برنده جایزه ادبی نوبل
رمان ها : بیگانه (۱۹۴۲ L’Étranger) ، طاعون (۱۹۴۷ La Peste) ، سقوط (۱۹۵۶ La Chute) ، مرگ خوش – نوشته شده در سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۷ و منتشر شده در سال ۱۹۷۱ (La Mort heureuse) ، آدم اول – کامو پیش از اتمام این اثر جان باخت و در سال ۱۹۹۵ این اثر نیمهتمام منتشر شد (Le premier homme)
نمایشنامهها : کالیگولا – نوشته شده در ۱۹۳۸ و اجرا شده در ۱۹۴۵ (Caligula) ، مرثیهای برای راهبه – ۱۹۵۶ – اقتباس از رمانی نوشتهٔ ویلیام فاکنر با همین نام (Requiem pour une nonne) ، سوء تفاهم (۱۹۴۴ Le Malentendu) ، حکومت نظامی (۱۹۴۸ L’État de Siège) ، دادگستران ( ۱۹۴۹ Les Justes) ، تسخیر شدگان (۱۹۵۹ – اقتباس از رمانی نوشتهٔ فئودور داستایوسکی با همین نام Les Possédés) کامو این نمایشنامه را در سال ۱۹۵۹ شخصاً کارگردانی کرد و به روی صحنه برد ، صالحان : نمایشنامه ای در پیرامون یک حادثه واقعی (ترور عموی تزار روسیه) – این کتاب با ترجمه خشایار دیهیمی توسط نشر ماهی به چاپ رسیده است
آثار غیر داستانی : خطاب به عشق؛ نامههای عاشقانهٔ آلبر کامو و ماریا کاسارس (Correspondance: 1944-1959) ، پشت و رو (۱۹۳۷ L’envers et l’endroit) ، عیش (۱۹۳۸ Noces) ، افسانهٔ سیزیف (۱۹۴۲ Le Mythe de Sisyphe) ، انسان طاغی (۱۹۵۱ L’Homme révolté) ، یادداشتها ۱۹۳۵-۱۹۴۲ ، یادداشتها ۱۹۴۳-۱۹۵۱ ، یادداشتها ۱۹۵۱-۱۹۵۹ ، متافیزیک مسیحی (۱۹۵۳ Christian Metaphysics and Neoplatonism) ، وقایعنامه الجزایر (۱۹۵۸ Chroniques Algeriennes)
گاهی ادامه دادن، فقط ادامه دادن، دستاوردی مافوق قدرت بشر است!
رابطهها در دو حالت قشنگ میشوند، اول پیدا کردن شباهتها، دوم احترام گذاشتن به تفاوتها...
زمانی بود که گمان میکردم به نهایت درد رسیدم، اما نه از آن پیش تر هم رفت!
اما اگر ترکم کردی، فراموشم مکن...
منتظر مردی نباش که با تو کنار بیاید، این اشتباهیست که خیلی از زنها دچارش میشوند تو خودت خوشبختی را پیدا کن...
موفقیت و خوشبختی به شما بخشیده میشود، تنها اگر شما سخاوتمندانه آن را با دیگران تقسیم کنید.
احساسات جامعه امروزی در سه چیز خلاصه میشود : خودپسندی، لذات شهوی و خستگی از زیستن!
انسان نیمه اول عمرش را سر غرورش میجنگد و در نیمه دوم عمرش به دنبال چیزهایی میافتد که به خاطر غرورش از دست داده...
همه چیز را از دست داده بود، حتی تنهایی را...
در کوچک ترین جزییات حضور داری، مو به مو به درونم خزیدهای...
این رنج کشیدن از رنج دادن است، ناتوانی در خوشبخت نگه داشتن کسی که از همهی دنیا بیشتر دوستش داریم...
رسیدن به بیهودگی زندگی پایان نیست، آغاز است.
زن ها فرق دارند آن ها میدانند زندگی کوتاه است و باید به عشق شتافت، باید همبستر شد و مرد مورد علاقه را در آغوش گرفت، کسی که عاشق باشد وقت خیال پردا...
دوست داشته نشدن تنها یک بد اقبالی محسوب میشود، اما دوست نداشتن بدبختی است...
کسانی را میشناسم که ظاهر آراستهای داشتند، ولی نه وفادار بودند و نه آدم...
هیچ وقت تسلیم نشو، خیلی چیزها را از درونت داری و نجیبترینشان احساس خوشبختی است
فقط منتظر مردی نباش که با تو کنار بیاید، این اشتباهیست که خیلی ا...
آدم های مبتلا به رنجی عمیق وقتی که شاد هستند، بزرگی رنجشان معلوم میشود طوری به شادی میچسبند که انگار از سر حسد میخواهند بغلش کنند و خفهاش کنند...
انسان بیشتر به واسطه آن چه در دل خود نگه میدارد انسان است، تا به واسطه چیزهایی که به زبان میآورد!
مردم از انگیزه های شما و صداقت شما و اهمیت رنجهایتان جز با مرگ شما متقاعد نمیشوند، تا وقتی که زندهاید وضع شما برایشان مشکوک است...
آدم باید عشقی داشته باشد، عشقی بزرگ در زندگیاش زیرا عذر موجهی خواهد شد برای نومیدی بی دلیلی که از پا ما را در آورده است...
چه کسی این همه را به تو آموخت؟
بی درنگ پاسخ آمد : رنج...
عجیب و غریب، ناتوان از تنها بودن، ناتوان از تنها نبودن آدم هر دو را میپذیرد، هر دو سودمند هستند!
هر چه مسن تر میشویم، بیشتر درمییابیم که آدم تنها با کسانی میتواند زندگی کند که به او رهایی میبخشد.
گاهی زندگی کردن بیشتر از تیر زدن به خود دل و جرئت میخواهد...
مشکل بزرگ زندگی، دانستن این امر است که چگونه باید با آدم ها کنار آمد!
من در زندگی به اندازه الان که خودم را به تمامی به تو سپردم، احساس امنیت نکردهام...
آیا زن تنها چیزی نیست که برای ما از بهشت مانده است؟
پی بردن به این که زندگی پوچ است یک پایان نیست بلکه تنها یک شروع است!
انسان ها برای این که خود محاکمه نشوند در محاکمه کردن دیگران شتاب میکنند.
همیشه درباره آدم هایی که عاشقشان هستیم دوبار خودمان را فریب میدهیم، ابتدا برای مزیتهایش و سپس برای نقصهایش...
گاهی خلوت و انزوا را برگزین، این تو را یک آدم غیر اجتماعی نمیکند بلکه به این معنی است که تو نیاز به نفس کشیدن داری و نیاز به بودن!
تو هرگز زیباتر از آن شبی نبودی که گفتی خوشحالی، به شکل های زیادی دوستت دارم اما بیش از همه این طور با چهرهای شاد و پر از برق زندگی که همیشه مرا زی...
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…