کیان پیرفلک / کد 7849
به نام خدای رنگین کمان
به نام خدای رنگین کمان
پرسیدند آیا او را در حد مرگ دوست داری؟
گفتم بالای قبرم از او صحبت کن و ببین چطور مرا زنده میکند...
اگر نفرت های شما به برق تبدیل شوند، همه دنیا روشن خواهد شد.
پرسید خود را چگونه ساختی؟
گفتم : زخم بر زخم...
چگونه میشود به شاخهی شکسته فهماند که باد عذر خواهی کرده است...
میدانی دلتنگی چیست؟
دلتنگی آن است که جسمات نتواند به آن جایی برود که جانت به آن جا میرود...
نه دوری که منتظرت باشم و نه نزدیک که به آغوشت کشم
نه از آن منی که قلبم تسکین گیرد و نه از تو بی نصیبم که فراموشت کنم
تو در میان همه چیزی...
جنگ پایان خواهد یافت و رهبران با هم گرم خواهند گرفت
و باقی میماند آن مادر پیری که چشم به راه فرزند شهیدش است
و آن دختر جوانی که منتظر معشوق خویش...
سلام بر مادرم ، اولین وطن و آخرین تبعیدگاه...
چنان دوستت دارم که کاش کسی این گونه مرا دوست میداشت.
تاریخ به ما میآموزد که بشر هرگز از تاریخ چیزی نیاموخته است.
من اغلب فکر میکنم که شب زنده تر و رنگی تر از روز است.
میخواستم به تو بگویم که به جز تو از همه نا امید گشتهام و میترسم ، اما پیش از آن که به تو بگویم ، تو نیز نا امیدم کردی...
ای کاش جوان میدانست و پیر میتوانست.
میگویند برایت خواب های خوشی آرزومندیم ، خواب زیبا به چه کارمان میآید ، وقتی گرفتار بیداری دردناکی هستیم...
کسی که میخواهد مثل خورشید بدرخشد
اول باید مثل خورشید بسوزد.
میتوانم بگویم به خدا اعتقادی ندارم،
اما میترسم که صدایم را بشنود...!
شاید برای تو چیز مهمی نبود، اما قلب من بود...
مغز من تنها یک گیرنده است
در جهان، هسته ای وجود دارد
که ما از آن دانش، قدرت و الهام میگیریم.
هنر تسلی دادن به کسانی است که در زندگی شکسته اند.
از دست نده کسی را که وقتی اسمت را میبرد ، گویی مکان امنی را توصیف میکند...
گندم را دزدیدند صدای اعتراض ها بلند شد
نان بین مردم پخش کردند اعتراض ها خاموش شد
این جماعت فقط به دنبال سیر کردن شکم خود هستند نه گرفتن حقشان!
اگر خواستی سرزمینت را آزاد کنی ده گلوله در تفنگت بگذار ، نه گلوله برای خائنین و آدم فروشان و تنها یک گلوله برای دشمنت کافیست !
من از دزدیده شدن ایده هایم نگران نیستم،
از این که آن ها ایده ای ندارند نگرانم.
ما حتی دیگر به دنبال خوشبختی هم نیستیم
فقط میخواهیم قدری کمتر رنج بکشیم.
تنهایی را ترجیح بده به تن هایی که روحشان با تو نیست
تنهایی تقدیر من نیست ، ترجیح من است.
اولا دوستت دارم
ثانیا هر آن چه بینمان رخ داد
اولا را از یاد نبر...
انگشت در حلقم کردم و تمام خرافاتی را که به نام اعتقادات به خوردم داده بودن را بالا آوردم ، چیزی در من زنده شد به نام " انسانیت ".
احساس میکنم مدتی است که با چیزی بیش از توانم درگیر بودهام...
کسانی که مدعی اند همه چیز را میدانند و همه چیز را میتوانند درست کنند
سرانجام به این نتیجه میرسند که همه را باید کشت...
و ما رویایی بیشتر از یک زندگی که شبیه زندگی باشد نداشتیم.
با من طوری رفتار کردند که انگار قلب ندارم...
ملت را از تاریخشان دور نگه دارید، در آن صورت به راحتی کنترل می شوند.
سلام بر سرزمینی که برای صلح آفریده شد ، و هیچ روزی صلح را به خود ندید ...
عشق آن است که هزار دلیل برای رفتن بیابی اما بمانی...
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک می کنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند و اندکی سکوت...
در روزگاری که دروغ یک واقعیت عمومی است، به زبان آوردن حقیقت یک اقدام انقلابی است...
من گور کسانی را دیدم که برای حقشان نجنگیدند ، تا مبادا کشته شوند!
سلام بر آنان که در ما چیزی را دوست داشتند
که خودمان آن را ندیدیم و دوست نداشتیم...
از بین همه مقاومت های اصطکاکی (نیرویی که مانع حرکت می شود)،
آن چیزی که بیشتر باعث عقب ماندگی حرکت انسان می شود
جهل است.
چیزی را که یک فرد آن را خدا مینامد
فرد دیگری آن را قوانین فیزیک میداند.
جانوران بت نمیپرستند، قلدر نمیتراشند
و به کثافت کاری های خودشان نمیبالند
برای همین تاریخ ندارند!
هر بار که نگاهت میکنم
جمله ای آشنا، به ذهنم خطور میکند
در این سرزمین ، چیزی هست که ارزش زندگی کردن دارد...
از هر گلوله
یک پرنده کشته می شود
هزار پرنده
پرواز می کنند...
برای تشخیص زنده یا مرده بودن یک انسان به شرف او نگاه کنید نه به نبض او ...
مکان ها هیچ ارزشی ندارند، وقتی که از وجود کسانی که دوستشان داریم خالی اند...
گفت
خانه ها در غیاب ساکنانشان
خواهند مرد
و سپس به قلبش اشاره کرد...
دوستت داشتم با وجود این که تو را به آغوش نکشیدم و تو را همیشه نمیبینم
دوستت داشتم، چون برایت نوشتم، برایت خواندم، به خاطرت خندیدم و به خاطر تو تغ...
ما برای رنج کشیدن آفریده شده ایم ، ولی به دنبال لذت بردن میگردیم
باید پذیرفت که تنها راه ادامه دادن ، لذت بردن از رنج هایی است که میکشیم!
اگر صدایی را از درون خود میشنوید که میگوید “نمیتوانی نقاشی کنی”
به هر طریقی نقاشی کن، آن صدا خاموش خواهد شد.
اندوه کسی را نکشت ، اما ما را از همه چیز تهی ساخت...
هر چقدر بگوییم :
مردها فلان، زنها فلان
تنهایی خوب است
دنیا زشت است
آخرش روزی قلبت برای کسی تندتر میزند!
تصمیم گرفتم تا ظهر توی رخت خواب بمانم
شاید تا آن موقع نصف آدم های دنیا بمیرند و مجبور باشم فقط نصف دیگرشان را تحمل کنم.
از مرگ خودت نترس، هرگز آن را نخواهی دید
از مرگ شرفت بترس، هر روز آن را خواهی دید.
حقیقت همان دروغیست ، که بارها و بارها تکرار شده است.
هزاران نفر بَرده از یک انسان آزاد می ترسند.
در جهان پاسخ دو چیز را باید با خون داد ، اشتباه و خیانت.
بهتر است کسی را بخواهی و نداشته باشی، تا اینکه او را داشته باشی و نخواهی…
ما در دلتنگی دستی نداشتیم و در فاصلهای که داشتیم، هزار دست داشتیم
سلام بر تو که حقیقتا دلتنگ توام و سلام بر من برای آن که دلتنگم...
ناراضی ترین مشتریان شما بزرگترین منبع یادگیری شما هستند.
تنها باش، این رمز اختراعات جدید است.
اگر تنها باشید، آن وقت است که ایده ها متولد می شوند.
من هیچکس را رها نمیکنم
اما دست کسی که دلش
با رفتن است را نمیگیرم...
شاید آتشی عظیم در قلب های ما باشد
ولی هیچ کس هرگز نمیآید تا خود را در کنار آن گرم کند ، و رهگذران تنها باریکه ای از دود را میبینند...
بیا به نبودن خیانت کنیم و یکدیگر را ببینیم...
هرگز آنچه را که با اخلاق می توان ایجاد کرد با قانون خلق نکنید.
لبخند، بیش از چند لحظه دوام ندارد، اما خاطره ی آن جاودانی است.
اختراع مهم ترین محصول مغز خلاق انسان است
هدف نهایی این اختراعات تسلط کامل ذهن انسان بر جهان مادی و برطرف کردن نیازهای انسان است.
حدس یک زن بسیار دقیق تر از یقین یک مرد است...
فکر نمیکنم هیچ هیجانی مانند آن چه که یک مخترع احساس میکند در قلب انسان تجربه شود
زیرا او میبیند که اختراعش در شرف به ثمر رسیدن است ، چنین احساس...
نه یاد داد ،
نه یاد گرفت ،
چه خوب که رفت.
کسی که برای شما دروغ می گوید
در برابر شما هم دروغ خواهد گفت.
بزرگ ترین دشمن قدرت ، تحقیر است
و مطمئن ترین راه برای تضعیف آن خنده است.
وقتی انسان آموخت چگونه با رنج هایش تنها بماند ، آن وقت چیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشد...
من خسته ام، نمی توانم به چیزی فکر کنم،
فقط می خواهم صورتم را در آغوشت بگذارم،
دستت را روی سرم احساس کنم
و تا ابد همینطور بمانم...
اگر قرار است همه چیزم را فدا کنم باید در زیبا ترین راه باشد : آزادی!
پیوسته در تاریخ ساعتی فرا میرسد که در آن، آن که جرئت کند و بگوید دو دو تا چهار تا میشود، مجازاتش مرگ است.
جامعه با عشق متحد میشود ، با عدالت زندگی میکند و با کار درست زنده میماند.
همین مجازات تو را بس، که من دیگر تو را آن طور که میدیدم، نمیبینم...
عشق خود را به طبیعت حفظ کنید
زیرا این راه واقعی برای درک هر چه بیشتر هنر هست.
قانون مثل تار عنکبوت میماند ، فقط میتواند مگس های کوچک را شکار کند.
مهم این نیست که قشنگ باشی ، قشنگ این است که مهم باشی ، حتی برای یک نفر...
اکثر افراد چنان در اندیشه جهان خارج از خود فرو رفته اند
که کاملا از آنچه در درونشان می گذرد، غافل هستند.
و در پایان هر چیز خواهیم فهمید که ما دوست داشتیم تا دوست داشته شویم و بشکنیم...
چقدر سخت است هم رنگ جماعت شدن وقتی جماعت خودش هزار رنگ است.
حال که علم ، هنر و فرهنگ از این سرزمین رخت بربسته ، معلوم میشود که فقط دزدی ، جاسوسی و پستی به این زندگی معنی و ارزش میدهد.
به جای این که اجازه دهید نفرت بر تمام وجودتان غالب شود سعی کنید از عشقتان چتری بر روی هر کاری که انجام میدهید بسازید.
هرگاه قصد رفتن کردید
بروید و هرگز برنگردید
به رفتن وفادار باشید
تا ما هم به فراموش کردنتان وفادار باشیم...
دلتنگی ، همان درد گشتن ، دنبال شادی گذشته است...
نقاشی ها زندگی خاص خود را دارند که از روح نقاش سرچشمه می گیرد.
یک ایده جدید را نباید با نتایج فوری آن قضاوت کرد.
یک دروغ را فریاد بزنید!
مردم آن را باور خواهند کرد...
من از برهنگان تن فروش بیزار نیستم
از پوشیدگان شرف فروش بیزارم !
یک قناری فاسد بهتر از یک گرگ پاک است.
اگر در حال از دست دادن روح خود هستید،
و آن را می دانید،
پس هنوز یک روح برای از دست دادن دارید...
هیچ چیزی شبیه چیز دیگری نیست و هیچ کسی جای خالی کسی دیگر را جبران نمیکند، چیز هایی را که داریم اگر گم شوند جایگزینی ندارند...
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم و صبح طلوع نکرد...
زندگی از من میخواهد
که فراموشت کنم
و این چیزیست که
دلم نمیتواند بفهمد...
تجربه به من یاد داد که همه ملت ها را دوست داشته باشم و از همه دولت ها متنفر باشم.
کسی که اجازه ظلم می دهد در جنایت شریک است.
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…