جملات برتراینستاگرام
ژانر و کلیدواژه
اسامی نویسندگان
جملات عاشقانه جملات عاشقانه
جملات سیاسی جملات سیاسی
جملات تاریخی جملات تاریخی
جملات اعتراضی جملات اعتراضی
جملات خانوادگی جملات خانوادگی
جملات آموزنده جملات آموزنده
جملات انگیزشی جملات انگیزشی
جملات زیست محیطی جملات زیست محیطی
جملات اجتماعی جملات اجتماعی
جملات طنز جملات طنز
جملات گردشگری جملات گردشگری
جملات مفهومی جملات مفهومی
جملات عرفانی جملات عرفانی
جملات هنری جملات هنری
جملات علمی جملات علمی
جملات احساسی جملات احساسی
جملات مذهبی جملات مذهبی

جملات آنتون چخوف

جملات آنتون چخوف

جملات آنتون چخوف

  • آرشیو جامعی از بهترین نقل قول ها ، اشعار کوتاه ، متن ها ، سخنان و جملات آنتون چخوف + بیوگرافی کوتاه و معرفی آثار وی ، امیدواریم در چگفت از خواندن لذت ببرید...
  • نام نویسنده : آنتون پاولُویچ چِخوف
  • شغل : پزشک ، داستان‌نویس ، طنزنویس و نمایش‌نامه‌نویس
  • زاده : ۲۹ ژانویهٔ ۱۸۶۰
  • درگذشت : ۱۵ ژوئیهٔ ۱۹۰۴
  • ملیت : روس
  • چند داستان کوتاه : از دفترچه خاطرات یک دوشیزه (۱۸۸۳)  ،  بوقلمون صفت (۱۸۸۴)  ،  کاشتانکا (۱۸۸۷)  ،  نشان شیر و خورشید (۱۸۸۷)  ،  بانو با سگ ملوس (۱۸۸۹)  ،  شرط‌بندی (۱۸۸۹)  ،  همسر (۱۸۹۲)  ،  اتاق شماره شش (۱۸۹۲)  ،  زندگی من (۱۸۹۹)  ،  سه سال.

    داستان بلند : دکتر بی‌مریض  ،  داستان ملال‌انگیز  ،  دوئل.

    نمایش‌نامه‌ها : ایوانف  ،  خرس  ،  عروسی  ،  مرغ دریایی  ،  سه خواهر  ،  باغ آلبالو  ،  دایی وانیا  ،  در جاده بزرگ  ،  خواستگاری  ،  تاتیانا رپینا  ،  آواز قو.

آنتون چخوف / کد 15387

من موجود عجیب و مضحکی شده‌ام، شعورم درست کار می‌کند ولی احساساتم چطور بگویم، کند شده
نه آرزویی دارم و نه به چیزی دلبسته‌ام و نه به کسی علاقه‌مندم...

آنتون چخوف / کد 13864

وقتی بسیار تشنه هستید به نظر می‌رسد می‌توانید تمام یک اقیانوس را بنوشید، این می‌شود ایمان، اما وقتی شروع به نوشیدن می‌کنید روی هم رفته می‌توانید فق...

آنتون چخوف / کد 12230

تفکر آزاد و عمیقی که به دنبال درک زندگی به دست می‌آید و بی اعتنایی کامل نسبت به غوغا و تکاپوی ابلهانه‌ی این دنیای فانی ، این دو نعمتی است که انسان ...

آنتون چخوف / کد 2596

کسی چه می‌داند؟ اصلا مقصودتان چیست که آدم آخرش می‌میرد؟ شاید انسان صد حس داشته باشد که در موقع مرگ، فقط پنج حس آشنا و معروفش از بین برود و نودوپنج ...

پست های بیشتر...

سخن روز

فرسوده مانده در صف دلگیر روز‌ها، گویی برای مردن نوبت گرفته‌ایم…