جملات برتراینستاگرام
ژانر و کلیدواژه
اسامی نویسندگان
جملات عاشقانه جملات عاشقانه
جملات سیاسی جملات سیاسی
جملات تاریخی جملات تاریخی
جملات اعتراضی جملات اعتراضی
جملات خانوادگی جملات خانوادگی
جملات آموزنده جملات آموزنده
جملات انگیزشی جملات انگیزشی
جملات زیست محیطی جملات زیست محیطی
جملات اجتماعی جملات اجتماعی
جملات طنز جملات طنز
جملات گردشگری جملات گردشگری
جملات مفهومی جملات مفهومی
جملات عرفانی جملات عرفانی
جملات هنری جملات هنری
جملات علمی جملات علمی
جملات احساسی جملات احساسی
جملات مذهبی جملات مذهبی

جملات بوریس پاسترناک

جملات بوریس پاسترناک

جملات بوریس پاسترناک

  • آرشیو جامعی از بهترین نقل قول ها ، اشعار کوتاه ، متن ها ، سخنان و جملات بوریس پاسترناک + بیوگرافی کوتاه و معرفی آثار وی ، امیدواریم در چگفت از خواندن لذت ببرید...
  • نام نویسنده : بوریس لئونیدویچ پاسترناک
  • شغل : شاعر ، نویسنده
  • زاده : ۱۰ فوریهٔ ۱۸۹۰
  • درگذشت : ۳۰ مهٔ ۱۹۶۰
  • ملیت : روسی
  • از شاعران و نویسندگان روس که موفق به دریافت جوایز ادبی شد.

    شهرت وی در بیرون از روسیه بیشتر به خاطر رمان دکتر ژیواگو است ولی شهرت او در خود روسیه بیشتر به عنوان یک شاعر است.

    بوریس در سال ۱۹۰۶ تحصیلات متوسطه را به پایان رسانید و در سال ۱۹۰۹ برای تحصیل فلسفه وارد دانشکدهٔ فلسفه و تاریخ دانشگاه مسکو شد.

    در سال ۱۹۱۲ برای تکمیل دانش فلسفی راهی ماربورگ آلمان شد.

    یکسال بعد، پاسترناک به فلسفه بی‌علاقه می‌شود و فعالیت ادبی خود را آغاز می‌کند.

    آشنایی او با نمایندگان برجسته نمادگرایی و فوتوریسم، از جمله ولادیمیر مایاکوفسکی زمینه‌ساز چاپ پنج شعر در سال‌نامه «لیریکا» می‌شود.

    از سال ۱۹۱۴ که اولین کتاب شعر پاسترناک به نام «توأمان در ابرها» چاپ شد تا ۱۹۳۱ که وی از مسکو به قفقاز مهاجرت کرد بیش از ده مجموعه شعر توسط وی منشر شد که این قضیه باعث گردید تا در اولین کنگرهٔ نویسندگان در سال۱۹۳۴، پاسترناک بزرگ‌ترین شاعر معاصر روس معرفی گردد.

    البته به دلیل خودداری او از محدود شدن به موضوع‌های کارگری این تمجیدها خیلی زود جای خود را به انتقادهایی تند می‌دهد. در همین سال پاسترناک با زیناییدا «نیکلایونا نیگاوز» ازدواج می‌کند.

    در تاریخ ۳۰ مه ۱۹۶۰ بوریس لئانیدویچ پاسترناک در اثر سرطان ریه در پردلکینا چشم از جهان فروبست.

پست های بیشتر...

سخن روز

فرسوده مانده در صف دلگیر روز‌ها، گویی برای مردن نوبت گرفته‌ایم…