هانا آرنت / کد 15466
هنگامی که جامعه ای به دروغ گویی سازمان یافته روی آورد و دروغ گفتن تبدیل به یک اصل کلی شود، صداقت تبدیل به یک عمل سیاسی میشود.
وی از مهمترین اندیشمندانی بود که آرا و افکارش تأثیری ژرف در سدهٔ بیستم میلادی بر جای گذاشت.
او سالها در دانشگاههای ایالات متحده در رشتهٔ تئوری سیاسی تدریس کرد و از چندین کشور، دهها دکترای افتخاری گرفت، و نیز برنده جایزهٔ آلمانیزبان لِسینگ و فروید شد. او از یهودیانی بود که از هولوکاست جان سالم به در برد و به ایالات متحده مهاجرت کرد. زمینهٔ فلسفه و آثار او، موضوعاتی همچون دموکراسی مستقیم یا اقتدارگرایی و تمامیتخواهی حکومتهای استبدادی است.
هنگامی که جامعه ای به دروغ گویی سازمان یافته روی آورد و دروغ گفتن تبدیل به یک اصل کلی شود، صداقت تبدیل به یک عمل سیاسی میشود.
انتخاب بین بد و بدتر یک دروغ بزرگ است وقتی بد را انتخاب کنید، فرصت کافی برای بدتر شدن را هم به آن هدیه داده اید!
حکومت ها در دو برهه به صورت مفرط به خشونت متوسل میشوند، یک بار در بدو استقرار و بار دیگر در حین نابودی و اضمحلال.
زاده شدن و زیستن در عصر ظلمت شاید از دست ما خارج و به انتخاب ما نباشد ، اما نوع رویارویی با آن به انتخاب هر یک از ما بستگی دارد ، زیستن در هیچ عصری...
به طور کلی خشونت همیشه از ناتوانی ناشی میشود ، این رفتار تنها امید کسانی است که از هیچ قدرتی برخوردار نیستند.
قدرت و خشونت متضاد یکدیگرند ، جایی که یکی به طور مطلق حکم میکند ، دیگری غایب است.
خشونت در جایی ظاهر میشود که قدرت در خطر است ، اما با رها کردن ...
هیچ گونه افکار خطرناکی وجود ندارد بلکه فکر کردن به خودی خود خطرناک است.
انقلابیون انقلاب نمیکنند ، کسانی انقلابی هستند که میدانند قدرت چه زمانی در کوچه و خیابان ریخته و چه وقت میتوانند آن را جمع کنند.
مشکل دروغ گفتن و فریب دادن این است که کارآیی آن ها کاملا به مفهوم روشنی از حقیقت بستگی دارد
که دروغ گو و فریبکار مایل به پنهان کردن آن ها هستند.
بزرگ ترین دشمن قدرت ، تحقیر است
و مطمئن ترین راه برای تضعیف آن خنده است.
این همان اصولی است که من در آن زندگی کرده ام
خود را برای بدترین وضع آماده کنید
بهترین را انتظار داشته باشید
و آنچه را که پیش میآید در پیش بگیرید.
فیلسوفی که میخواهد در اجتماع حضوری فعال داشته باشد
او دیگر فیلسوف نیست بلکه سیاستمدار است
او تنها جویای حقیقت نیست ، بلکه خواهان قدرت است.
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…