ژاک دریدا / کد 11266
من همیشه رویای قلمی را دارم که سرنگ باشد.
فیلسوف الجزایریتبار فرانسوی که به خاطر کار روی نوعی نشانه شناسی مبتنی بر فلسفهٔ واسازی به شهرت رسید. او در این زمینه متن های بسیاری را تحلیل کرد و آنها را در چهارچوب پدیدارشناسی روح گسترش داد. نظریات وی بر فلسفه پسا مدرن و نقد ادبی معاصر تأثیر فراوانی گذاشت.
وی در ۸ اکتبر ۲۰۰۴ در بیمارستانی در پاریس درگذشت. در هنگام مرگ ، دریدا موافقت کرده بود که برای تابستان به عنوان دارنده استادی گادامر به هایدلبرگ برود، که دعوت خود را فیلسوف نوتیکهرم قبل از مرگ ابراز داشت. پیتر هومهلوف، رئیس آن زمان در هایدلبرگ، جایگاه دریدا را چنین خلاصه می کرد: “فراتر از مرزهای فلسفه به عنوان یک رشته دانشگاهی، وی نه تنها برای علوم انسانی، بلکه برای برداشت فرهنگی از یک عصر کلی شخصیت برجسته فکری بود.
من همیشه رویای قلمی را دارم که سرنگ باشد.
سخن گفتن مرا میترساند زیرا با آنکه همیشه به قدر کافی نمیگویم ، همیشه نیز بیش از اندازه میگویم!
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…