میشل فوکو / کد 14419
جهان سوم جایی است که مردمش به فکر آمدن یک روز خوب هستند، نه آوردنش...
وی، فرزند «آن مالاپار» و جراح متمول «پل فوکو» بود که در ۱۵ اکتبر ۱۹۲۶ در ناحیه سنت موار، پواتیه، فرانسه به دنیا آمد. بعدها اسم خود را به میشل فوکو تغییر داد. او صاحب کرسی «تاریخ نظامهای فکری» در کالج دو فرانس بود و در دانشگاه ایالتی نیویورک در بوفالو و دانشگاه کالیفرنیا، برکلی تدریس کرد.
به خاطر نظریات عمیق و دیدگاه انقلابی دربارهٔ جامعه، سیاست و تاریخ از سرشناسترین متفکران قرن بیستم محسوب میشود. همچنین فوکو جزو رهبران نظری پساساختارگرایی محسوب میشود.
شهرت فوکو در آن است که او نخستین کسی است که از فرضیهٔ روشنگری دربارهٔ عینی بودن شناخت خلع ید کردهاست. فوکو عنوان کرد که زبان، حقیقت جهان را بیان نمیکند بلکه بازتابی از تجربهٔ شخصی فرد است.
فوکو که در یک خانواده متمول به دنیا آمده بود سالهای جوانی متلاطمی داشت که بخشی از آن را در آسایشگاه روانی گذراند. در آنجا او با لوئی آلتوسر آشنا شد و آلتوسر او را تشویق کرد که مارکسیست شود.
فوکو شخصیتی متناقض و پیچیده داشت و به همین دلیل دیدیه اریبون که اولین زندگینامهنویس او بود گفتهاست که پشت هر کدام از ماسکهای فوکو، باید منتظر فوکوی متفاوتی بود.
فوکو آشکارا همجنسگرا بود و مهمترین شریک جنسی او دانیل دفر نام داشت.
در کتاب فیلسوفان بدکردار ادعا شدهاست فوکو که بر اثر بیماری ایدز درگذشت، پیش از مرگ دهها نفر را به ایدز مبتلا کرده بود.
جهان سوم جایی است که مردمش به فکر آمدن یک روز خوب هستند، نه آوردنش...
دیوانگی بشر آن چنان ضروری است ، که دیوانه نبودن خود شکل دیگری از دیوانگی است.
همیشه سکوت نشانه تایید حرف مقابل نیست
گاهی نشانه قطع امید از سطح شعور اوست!
خیلی بد است وقتی کسی کارش با شما تمام شد ، رفتارش تغییر کند.
مردم میدانند چه میکنند ، اغلب آن ها میدانند که چه کاری را انجام میدهد ، چیزی که آن ها نمیدانند کاری است که انجام میدهند.
ما باید خودمان را به عنوان یک اثر هنری خلق کنیم.
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…