قیصر امین پور / شاعر
تو بیایی همه ی ثانیه ها، ساعت ها
از همین روز، همین لحظه، همین دم، عیدند...
تو بیایی همه ی ثانیه ها، ساعت ها
از همین روز، همین لحظه، همین دم، عیدند...
سالی نوروز بی خبر میآید
دروازه های بسته به ناگاه فراز خواهد شد
دستان اشتیاق از دریچه ها دراز خواهد شد
لبان فراموشی به خنده باز خواهند شد
و نور...
عید من آن روزی است که زحمت یک سال دهقان شام یک شب پادشاه نباشد.
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…