فریدریش نیچه / فیلسوف
ما از بودن در دامان طبیعت لذت میبریم، بیشتر به خاطر این که او نظری دربارهی ما ندارد.
ما از بودن در دامان طبیعت لذت میبریم، بیشتر به خاطر این که او نظری دربارهی ما ندارد.
بهار نزدیک میشود، بوی گل های اقاقیا در راه است، خودت را برای دشت ها آماده کن، کاش میشد سر به صحرا بگذاریم...
درختان شعری هستند که زمین بر پهنهی آسمان مینویسد، ما آن ها را قطع میکنیم و از آن ها کاغذ میسازیم و تهی بودن خود را بر آن ثبت میکنیم.
در ذهن او هیچ چیز در زندگی لذت بخش تر از لحظه های تنهایی ، تماشای زیبایی های طبیعت و گهگاه خواندن چند کتاب نبود!
باید به طبیعت برگشت ، انسان هر چه از طبیعت دور بشود بدبخت تر میشود
آفتاب طلایی ، چشمه های درخشان ، میوه های گوارا و هوای لطیف...
امروز یک نفر زیر سایه نشسته است...
زیرا یک نفر خیلی وقت پیش درختی کاشته است.
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…