فریدریش نیچه / فیلسوف
ما از بودن در دامان طبیعت لذت میبریم، بیشتر به خاطر این که او نظری دربارهی ما ندارد.
ما از بودن در دامان طبیعت لذت میبریم، بیشتر به خاطر این که او نظری دربارهی ما ندارد.
بهار نزدیک میشود، بوی گل های اقاقیا در راه است، خودت را برای دشت ها آماده کن، کاش میشد سر به صحرا بگذاریم...
تماس با طبیعت ما را از کثافات تمدن پاک میکند، این تماس میتواند هم در بیرون هم در درون ما اتفاق بیافتد!
درختان شعری هستند که زمین بر پهنهی آسمان مینویسد، ما آن ها را قطع میکنیم و از آن ها کاغذ میسازیم و تهی بودن خود را بر آن ثبت میکنیم.
وقتی انسان از طبیعت لذت ببرد و کتاب های خوب بخواند هیچ چیز به اندازهی تنهایی لذت بخش نخواهد بود...
عبور باید کرد صدای باد میآید، عبور باید کرد
و من مسافرم ای بادهای هموار مرا به وسعت تشکیل برگ ها ببرید
مرا به کودکی شور آب ها برسانید...
ایران مادر های خوب دارد و غذاهای خوشمزه
و روشنفکران بد و دشت های دلپذیر و همین...
در ذهن او هیچ چیز در زندگی لذت بخش تر از لحظه های تنهایی ، تماشای زیبایی های طبیعت و گهگاه خواندن چند کتاب نبود!
هر گه که ابر دیدم و باران ، دلم تپید...
کافیست که صدایم کنی ، بگویی فروغ و من به دنیا بیایم
و درخت ها ، آفتاب و گنجشک ها با من به دنیا بیایند...
باید به طبیعت برگشت ، انسان هر چه از طبیعت دور بشود بدبخت تر میشود
آفتاب طلایی ، چشمه های درخشان ، میوه های گوارا و هوای لطیف...
و به جنگل میروم تا عقلم را از دست بدهم و روحم را پیدا کنم...
پرنده را برای قفس نیافریده اند ، اسب و الاغ با زین و پالان زاییده نشده اند واضح تر بگویم انسان آنان را از طبیعت دزدیده ، برای هر کدام یک مصرف و کار...
کوه ها صدایم میزنند و من باید بروم.
خداوند از این درختان مراقبت کرده آنها را از خشکسالی ، بیماری ، بهمن و هزار طوفان و سیل نجات داده است
اما نتوانست آنها را از دست احمق ها نجات دهد.
تاریخ ، کشف اصول طبیعت انسان است.
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…