جمال ثریا / شاعر
دیدم که از دستت عصبانی نیستم، دلشکسته نیستم، قهر نیستم
خلاصه این که من دیگر با تو هیچ چیز نیستم...
دیدم که از دستت عصبانی نیستم، دلشکسته نیستم، قهر نیستم
خلاصه این که من دیگر با تو هیچ چیز نیستم...
هیچگاه اجازه نخواهم داد، تا کسی با پاهای آلوده بر روی ذهنم قدم بگذارد...
دریا نبودم اما طوفان سرشت من بود
گرداب خویش گشتن در سرنوشت من بود
چون موج در تلاطم، در ورطه زنده بودن
هم سرنوشت من بود، هم در سرشت من بود...
وقتی کسی با گذشت و تواضع بیش از حد خود آدم را خجالت میدهد
طولی نمیکشد از فرط زود رنجی و پرخاشجویی تحمل ناپذیر میشود.
شما نمیدانید چه قدرتی در سکوت نهفته است
پرخاش معمولا چیزی جز تظاهر نیست!
و ما زمستان دیگری را سپری خواهیم کرد
با عصیان بزرگی که درونمان است
و تنها چیزی که گرممان میدارد
آتش مقدس امیدواری است...
شما نمیدانید چه قدرتی در سکوت نهفته است ، پرخاش معمولا چیزی جز تظاهر نیست!
وقتی تحصیل کرده هستید که بتوانید تقریبا هر حرفی را بشنوید بدون آن که عصبانی شوید یا اعتماد به نفستان را از دست بدهید.
یک مرد خشمگین وجودش پر از زهر است.
مردم برای تو وقت نخواهند داشت اگر همیشه عصبانی یا در حال گلایه کردن باشی.
وقتی حق با شما است ، نیازی به عصبانی شدن نیست
وقتی اشتباه میکنید ، حق ندارید عصبانی شوید.
درون آدم ها را در زمان عصبانیت بشناس، حرف هایی که آدم ها در زمان عصبانیت به شما میزنند واقعی ترین نظر آن ها در مورد شماست.
بهترین صورت انتقام فراموش کردن است.