فرانتس کافکا / نویسنده
از خودم شرمنده شدم وقتی فهمیدم زندگی یک جشن بالماسکه بود در حالی که من با چهرهی واقعیام در آن شرکت کرده بودم!
از خودم شرمنده شدم وقتی فهمیدم زندگی یک جشن بالماسکه بود در حالی که من با چهرهی واقعیام در آن شرکت کرده بودم!
هیچ نقشی زیرکانه تر از نقش طبیعی خود آدم نیست ، زیرا هیچ کس باور نمیکند کسی پیدا شود که هیچ صورتکی بر چهره نداشته باشد.
گاهی اوقات افراد نیستند که تغییر می کنند، این نقاب ها هستند که می افتند.
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…