لئو تولستوی / نویسنده
نمیدانستم چه میخواهم، از زندگی میترسیدم، میکوشیدم از آن کناره بگیرم و در همان حال هنوز امیدی هم به آن داشتم...
متن درباره امید یا جمله درباره امید عنوان آرشیو جامعی است از بهترین نقل قول ها ، اشعار کوتاه ، متن ها ، سخنان و جملات با عنوان و مضمون امید.
نمیدانستم چه میخواهم، از زندگی میترسیدم، میکوشیدم از آن کناره بگیرم و در همان حال هنوز امیدی هم به آن داشتم...
امیدی داشت، که نمیدانست به چیست...
نمیدانستم چه میخواهم، از زندگی میترسیدم، میکوشیدم از آن کناره بگیرم و در همان حال هنوز امیدی به آن داشتم...
ایمان داشته باش به فردایی که بعد از یک شب تاریک میآید...
هنگامی که امید میمیرد، هنگامی که میبینی امکان امیدوار بودن را از دست داده ای، فضای خالی را با رویا، اندیشه های کوچک بچگانه و داستان ها پر میکنی ...
خدا امید و خواب را برای جبران غم های زندگی به ما ارزانی داشته است...
این صورت هایی که هر روز در خیابان ها میبینید کاملا عاری از امید ساخته نشدهاند با آن ها مهربان باشید، همچون شما آن ها نیز نگریخته اند.
هیچ پیامی آخرین پیام نیست و هیچ عابری آخرین عابر
کسی مانده است که خواهد آمد، باور کن
کسی که امکان آمدن را زنده نگه میدارد، بنشین به انتظار...
قلب من فقط به این امید میتپد که تو هستی
تویی وجود دارد که من میتوانم آن را ببینم
او را ببوسم، او را ببوسم
او را در آغوش خود بفشارم و او را احس...
زندگی نامه انسان عبارت است از : مدهوش از امید ها و آرزو ها، پایکوبان به آغوش مرگ پناه بردن...
آری در مرگ آور ترین لحظه انتظار، زندگی را در رویاهای خویش دنبال میگیرم در رویاها و در امیدهایم!
باید از هر خیال امیدی جست
هر امیدی، خیال بود نخست...
و ما زمستان دیگری را سپری خواهیم کرد
با عصیان بزرگی که درونمان است
و تنها چیزی که گرممان میدارد
آتش مقدس امیدواری است...
قلب من به این امید میتپد که تو هستی ، تویی وجود دارد که من میتوانم آن را ببینم
او را ببوسم ، او را در آغوش خود بفشارم و او را احساس کنم...
به طور قطع میدانستم که علی رغم عقل ، علی رغم آینده ، علی رغم آرامش ، علی رغم امید ، علی رغم شادکامی و علی رغم تلخکامی هایی که ممکن بود این عشق به ...
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم و صبح طلوع نکرد...
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…