آلبر کامو / نویسنده
اما چه کسی جرات دارد در دنیایی که هیچکس بی گناه نیست ، مرا محکوم کند!
اما چه کسی جرات دارد در دنیایی که هیچکس بی گناه نیست ، مرا محکوم کند!
گناه چیزی نیست مگر ویران کردن سعادت دیگران یا به خطر انداختن نیکبختی خود!
شاخهها را زده اند ، برگها را به زمین ریختهاند
و شنیدم که زنی زیر لبش میگفت :
تو گنهکاری
باد باران زدهی زرد خزان
تو گنهکاری!
من هیچ گناهی را بزرگتر از این نمیشناسم که بی گناهان را به نام خدا زیر فشار قرار دهند.
حاجی تا صبح قرآن به سر گرفت و گناهانش بخشیده شد
اما کارگر خسته بعد از افطار خوابش برد و گناهان امسالش به گناهان سال قبلش افزوده شد
این است اعتقاد...
شما فکر مىکنید که خدا مثل ما فکر مىکند و نیازمند چاپلوسى است و اگر از دستورهایش پیروى نکنیم از ما انتقام مىگیرد!
چنین عیب و نقصى چگونه مىتواند...
رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت ، راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد و بی امید ، در وادی گناه و جنونم کشانده بود.
تنها تفاوت بین قدیس و گناه کار این است ، که هر قدیسی گذشته ای دارد و هر گناه کاری آینده ای دارد...
فراوانی ثروت توسط هیچ انسانی ، بدون گناه قابل جمع آوری و نگهداری نیست.
گناه ، هر چیزی است که روح و روان را تیره و تار میکند.
بخشیدن مجرم، ظلم به بیگناه است.
احساس شرم کمتر، نتیجه گناهی بزرگتر است.
باید از بدی کردن بیشتر بترسیم تا بدی دیدن.
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…