جملات مفهومی

زنان قهرمان رنج کشیده‌اند، در جهان، در جامعه و در میدان جنگ‌شان.

فهمیدم که چقدر شیرین است که تمام صبح را بی خیال روی تخت بیوفتم و به روز و ساعت تولدم نفرین بفرستم.

شرایط و قسمت همه دروغ‌اند، اگر انسانی انسان دیگر را دوست بدارد برایش جنگ به پا می‌کند.

آدم باید کسی را برای زندگی انتخاب کند که وقتی دیوار‌ها ترک برداشت به فکر تعمیر باشد، نه فرار از زیر آوار...

با مرگ هر مرد یا زنی یک چیز یا بی نهایت چیزها می‌میرد، روزی که من بمیرم، چه چیزی با من می‌میرد!؟

وقتی دو نفر از هم جدا می‌شوند هر کدام که با دلسوزی صحبت می‌کند، عاشق نیست!

می‌دانی من خواب را دوست دارم وقتی بیدارم زندگی‌ام گرایش عجیبی به فروپاشی دارد.

من معمولا احساساتم به این راحتی‌ها تغییر نمی‌کند، ولی نظرم تغییر می‌کند و اگر نظرم درباره کسی تغییر کند تا ابد تغییر می‌کند...

انگار در حومه‌ی دانمارک زندگی می‌کنم، چیزی جز گاو در اطرافم نیست!

زن‌ها تا وقتی عاشق نشده‌اند بهترین روانکاو هستند، ولی بعد از این که عاشق شدند به بهترین بیماران روانی تبدیل می‌شوند!

در انتقام و عشق زن وحشی تر از مرد است!

خانه را مرتب کرده‌ام، حالا تنها چیزی که اینجا به هم ریخته‌ است، منم!

آه چقدر امید، دریا دریا امید، ولی نه برای ما...

عشق بزرگ ترین نعمت است اما وقتی از دست برود زخمی به جا می‌گذارد که هیچ وقت خوب نمی‌شود، شاید زنده بمانی اما دیگر هرگز همان آدم سابق نمی‌شوی...

دانسته و به اختیار، تنهاست، نمی‌تواند در کشیدن بار سنگین وجود با کسی سهیم شود، یکه و تنها می‌رود...

این که هر روز صبح از تخت خواب بیرون بیای تا هر بار و هر بار با همون چیزای همیشگی روبرو بشی، واقعا شجاعت بزرگی می‌طلبه!