سیمین دانشور / نویسنده
غروب که میشود همچین دلم تنگ میشود که انگار یک خروار آهن میآورند و روی قلبم انبار میکنند...
متن درباره دلتنگی یا جمله درباره دلتنگی عنوان آرشیو جامعی است از بهترین نقل قول ها ، اشعار کوتاه ، متن ها ، سخنان و جملات با عنوان و مضمون دلتنگی.
غروب که میشود همچین دلم تنگ میشود که انگار یک خروار آهن میآورند و روی قلبم انبار میکنند...
من هیچ وقت احساس ناتوانی نمیکنم، مگر وقتی که دلتنگ تو میشوم...
چرا مثل ما دلتنگ نمیشوند، مگر شهرشان شب ندارد...
دلتنگی آن است که جسمت نتواند به آن جایی برود که جانت به آن جا میرود...
دلتنگی اتفاق عجیبیست، گویی که خواهی مرد ولی نمیمیری...
طرف دلتنگ همیشه ما بودیم...
تماشای اقیانوس باعث میشود دلم برای مردم تنگ شود، معاشرت با مردم هم دلم را تنگ اقیانوس میکند...
این ها خیال میکنند من دیوانه شدهام، اما من دیوانه نیستم فقط دلم خیلی خیلی تنگ است...
بعضی کارها، بعضی حرف ها دل آدم را آشوب میکند مثل وقتی که میدانی دلم برایت بی قرار است و کاری نمیکنی...
هر چیزی که دیرتر از زمانش برسد دیگر هیچ معنایی ندارد
بعد از مرگ من گل ها را دور بیاندازید سنگ های قبر چیزی از دلتنگی نمیدانند...
من فقط دلتنگ شب هایی هستم که زود هنگام بی آن که به چیزی فکر کنم به خواب میرفتم.
میدانی دلتنگی چیست؟
دلتنگی آن است که جسمات نتواند به آن جایی برود که جانت به آن جا میرود...
تا زنده هستید دل خود را زنده و شاداب نگه دارید، فرصت برای دلتنگی و مرگ بسیار زیاد است.
ما در دلتنگی دستی نداشتیم و در فاصلهای که داشتیم، هزار دست داشتیم
سلام بر تو که حقیقتا دلتنگ توام و سلام بر من برای آن که دلتنگم...
من کم نمیآورم، مگر زمانی که دلتنگت میشوم...
ابرهایی که چون من، تنها
ابر تصویرند، ابر سایه و رنگند
چشمشان دارد دریغ از گریه هم حتی
گرچه میدانم چو من غمگین و دلتنگند...
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…