جمله درباره درک کردن

می‌خواهم چیزی بسیار پر مدعا برایت بگویم: هیچکس مرا نمی‌فهمد...

همه چیز را به خوبی درک می‌کنم و این بالاخره مرا خواهد کشت...

اگر غمگین مقابل تو بایستم و از غمم برایت بگویم تو چه می‌فهمی، همچنان که وقتی برای تو از جهنم می‌گویند آیا تو گرما و دردناک بودن آن را درک خواهی کرد...

زندگی چه هست؟
درک گذشته و ادامه به سوی آینده...

درکم کن دنیای من یک دنیای عادی نیست، من جنون خودم را دارم من در یک بعد دیگر زندگی می‌کنم و برای چیزهایی که روح ندارند وقت ندارم...

نخندید، گریه نکنید، لعن نکنید، بلکه بفهمید...

اگر شما فردی را خودخواه می‌دانید مطمئن باشید شما هم می‌توانید به همان اندازه خودخواهی نشان دهید، چرا که ما نمی‌توانیم چیزی را درک کنیم بدون این که ...

من آنقدرها باهوش نیستم زمان می‌برد چیزها را بفهمم، اما اگر زمانش را داشته باشم تو را خواهم فهمید بهتر از هر کسی در این دنیا...

سلام بر آنان که ما را ندیده فهمیدند، نخوانده دانستند و نبوسیده دوست داشتند!

من برای آن که چیزی از خود به تو بفهمانم ، جز چشم هایم چیزی ندارم...

جهنم هر کس آنجایی‌ست که حرف او را نفهمند.

من از ناتوانی فهماندن خود به دیگران رنج می‌برم...

برای درک قلب و ذهن یک فرد به چیزهایی که به دست آورده است نگاه نکنید ، بلکه به آرزوهایش توجه کنید.

کاش آدم های کوچه و خیابان درک می‌کردند که آزادی به اندازه‌ی نان روزانه‌شان مهم است و همان قدر به حفاظت نیاز دارد.

باید این واقعیت را پذیرفت که حتی بین نزدیک‌ترین آدم ها ، مسافت‌های نامحدودی وجود دارد ، تنها در صورتی می‌توان یک زندگی شگفت انگیز داشت که عاشق این ...

ممنونم که هیچگاه مرا نفهمیدی ، زیرا همه چیز را همین به من آموخت
ممنونم که با چنین شوری به من جفا کردی ، زیرا زندگی ام را همین رقم زد.