جمله فیودور داستایفسکی درباره خستگی :
شب وقتی خسته و کوفته از کار باز میگشتم گرفتار اندوهی دردناک میشدم، به خودم میگفتم چند هزار روز دیگر مثل امروز در پیش دارم که تمام آن ها مشابه یکدیگرند…
شب وقتی خسته و کوفته از کار باز میگشتم گرفتار اندوهی دردناک میشدم، به خودم میگفتم چند هزار روز دیگر مثل امروز در پیش دارم که تمام آن ها مشابه یکدیگرند…
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…