ارنست همینگوی / نویسنده
من عیبهای زیادی دارم ولی بسیار وفادارم، و تو را از وفای خود خسته خواهم کرد...
من عیبهای زیادی دارم ولی بسیار وفادارم، و تو را از وفای خود خسته خواهم کرد...
مگر نه این که غیبت، مطمئن ترین، کارا ترین، زنده ترین، بی زوال ترین و وفادارانه ترین حضور هاست...
کسانی را میشناسم که ظاهر آراستهای داشتند، ولی نه وفادار بودند و نه آدم...
همواره به چیزی که جز در وجود تو یافت نمیشود وفادار باش و هستیات را اجتناب ناپذیر کن.
در آغوشم هستم، من خود را در آغوش گرفتهام، نه چندان با لطافت اما وفادار، وفادار...
نه مو طلاییها نه مو خرماییها و نه مو مشکیها ، بلکه مو سفیدها وفادارترین زنان و مردان هستند !
در روی زمین سعادتی بالاتر از یک عشق پاک و بادوام وجود ندارد.
زمان وفاداری آدم ها را ثابت میکند ، نه زبان ...
رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت ، راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد و بی امید ، در وادی گناه و جنونم کشانده بود.
مشکل اینجاست : همیشه آدم های تنوع طلب دست میگذارند روی آدم های وفادار
افسوس...
خودم را در آغوش گرفته ام نه چندان با لطافت ، نه چندان با محبت ، اما وفادار...
آماده شدن برای دستگیری از پیران
و وفاداری نسبت به دوستان
و مهر ورزیدن به مردم آرزو من است.
بعضی ها آنقدر به دیگران وفا دارند
که به خودشان خیانت میکنند...
وفاداری یک زن زمانی معلوم میشود که مردش هیچ نداشته باشد
و وفاداری یک مرد زمانی معلوم میشود که همه چیز داشته باشد.
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…