نزار قبانی / شاعر
اگر دوری تو را عاشق نکند پس تو واقعا عاشق نبودی، چون عشق به نزذیکی معشوق نیست، عشق آن است که هرگاه از دیدگانمان غایب شوند اشتیاقشان در دل ما زنده ش...
متن درباره جدایی یا جمله درباره جدایی عنوان آرشیو جامعی است از بهترین نقل قول ها ، اشعار کوتاه ، متن ها ، سخنان و جملات با عنوان و مضمون جدایی.
اگر دوری تو را عاشق نکند پس تو واقعا عاشق نبودی، چون عشق به نزذیکی معشوق نیست، عشق آن است که هرگاه از دیدگانمان غایب شوند اشتیاقشان در دل ما زنده ش...
من نمیتوانم تو را فراموش کنم، نه به این دلیل که حافظهای قوی دارم بلکه به این دلیل که قلبی دارم که هرگز کسانی را که یک بار در آن ساکن شدهاند انکا...
من از تو جدا میشوم اما همیشه با خودم میبرم تو را، هیچ چیز نمیتواند آن چه را که بین ما بود از بین ببرد حتی اگر فاصلهها بینمان زیاد شوند حتی اگر ...
من کسی که دوستش داشتم را رها کردم، اتفاقا آدم ساختن و ادامه دادن هستم اما اگر قرار باشد همیشه در حال تلاش کردن برای این باشم که بگویم من وجود دارم ...
بیا بیا که پشیمان شوی از این دوری...
دوباره همدیگر را میبینیم، دوباره همدیگر را پیدا میکنیم و در میان آن همه انسان همدیگر را به جا میآوریم، خدانگهدار...
نیاز به خبردار بودن از حال تو دل مشغولی من است، تنها از راه نامههای توست که قادر شدهام حتی بی اهمیت ترین کارهای روزانهام را انجام بدهم!
او رفت و من ماندم تا تمام آیندهای را که میتوانستیم باهم داشته باشیم، تنهایی زندگی کنم!
من چنان آینه وار در نظرگاه تو ایستادهام که چو رفتی ز برم
چیزی از ماحصل عشق تو برجای نماند در خیال و نظرم
غیر حزنی در دل، غیر نامی به زبان...
اگر سخن، میان من و تو پایان یافت و راههای وصال قطع شدند و جدا و غریبه گشتیم، از نو با من آشنا شو...
عشق برای مردها مثل یک زخم عمیق میماند، به همین دلیل بی آن که چراییش را بدانند از کسی که بیش از همه دوست دارند، میگریزند، آنها از این زخم میهرا...
سلام بر آنهایی که فراموش شدهاند، اما هرگز نتوانستهاند فراموش کنند...
تو گذشتی و شب و روز گذشت
آن زمانها به امیدی که تو برخواهی گشت
پای هر پنجره مات مینشستم به تماشا، تنها
گاه بر پرده ابر، گاه در روزن ماه
دور، ت...
باهم که بودیم احتیاج به حرف زدن نداشتیم، درد همدیگر را میفهمیدیم...
وجودم به سمت تو خیز برمیدارد، اما ظاهرم ساکت است...
از زور تنهایی دارم مثل سگ کار میکنم و فراموش میکنم که شما رفتهاید و برنمیگردید!
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…