ساموئل بکت / نویسنده
من همیشه تا جای ممکن از حرف زدن دوری کردهام، چون همیشه یا بیشتر از اندازه حرف میزنم یا کمتر از اندازه، و این برای آدمی مشتاق حقیقت مثل من افتضاح ...
من همیشه تا جای ممکن از حرف زدن دوری کردهام، چون همیشه یا بیشتر از اندازه حرف میزنم یا کمتر از اندازه، و این برای آدمی مشتاق حقیقت مثل من افتضاح ...
نه آنچه به دهان فرو میرود بلکه آنچه از دهان بیرون میآید، فرزند انسان را نجس میکند.
وقتی یک زن با شما صحبت میکند، به چشمانش گوش کنید!
به طور کلی صلاح در این است که آدمی شعور خویش را با نگفتن نشان دهد نه با گفتن، زیرا سکوت از هوشمندی است و گفتن از خودپسندی!
انسان بیشتر به واسطه آن چه در دل خود نگه میدارد انسان است، تا به واسطه چیزهایی که به زبان میآورد!
من همیشه مجذوب کسی هستم که از تاثیر حرف هایش بر قلب دیگران میترسد...
هر کلمهای عواقبی دارد، هر سکوتی نیز...
اگر اندیشه زبان را فاسد میکند، زبان هم میتواند اندیشه را فاسد کند.
ما همهاش حرف میزنیم، اما همین که نوبت عمل میرسد همه چیز پوچ و تو خالی از آب در میآید!
دوستانم یکی پس از دیگری ترکم میکنند، ازدواج میکنند، میروند، تغییر میکنند
به زحمت یک دیگر را میشناسیم و چیزی برای گفتن به همدیگر مییابیم...
نادانی هر کس به دو چیز دانسته میشود : اول خبر دهد و بگوید چیزی را که از او نپرسیدهاند، دوم سخن گفتن بیش از حد ضرورت.
وقتی آدم ها حرف میزنند کاملا گوش بده، به این فکر نکن که چه قرار است بگویی بیشتر آدم ها اصلا گوش نمیدهند.
تا مدت ها اشتباه تو این بود که اغلب به آن چه بین ما ناگفته مانده بود اشاره میکردی، آن چه کم بود حرف نبود باور بود...
در ذات من نیست از کسی که به او دل بستهام چیزی را پنهان کنم، من هرگز نمیتوانم در جایی که دل گشودهام زبانم را بسته نگه دارم!
میان چیزی که منظورمان است و نمیگوییم
و چیزی که میگوییم و منظورمان نیست، بیشتر عشق گم میشود...
اگر میدانستی در آن سوی سکوت چه اقتداری نهفته است، برای همیشه زبان را رها میکردی...
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…