فروغ فرخزاد / شاعر
خلوتی میخواهم و آغوش تو...
متن درباره آغوش یا جمله درباره آغوش عنوان آرشیو جامعی است از بهترین نقل قول ها ، اشعار کوتاه ، متن ها ، سخنان و جملات با عنوان و مضمون آغوش.
خلوتی میخواهم و آغوش تو...
من فقط نگاهش میکردم، این همه قشنگی کجای خلقت پنهان شده بود که حالا یکباره همهاش بریزد توی بغلم!
بعضی آدم ها هستند که یک بار در آغوش کشیدنشان به گذشتن از صدها کیلومتر راه میارزد...
به زن سخت نگیرید، مگر به هنگام در آغوش کشیدنش...
چه خوب است که انسان روحی را یافته باشد تا در میان آشوب طوفان بتواند در دامنش بخزد...
بگذار تا گذشته و حال را در آغوش خاطره، تنگ بفشریم و آینده را در آغوش گرم اشتیاق...
یک زن اگر بخواهد حتی میتواند با صدایش تو را در آغوش بگیرد...
همه چیز خاطره ها، گفت و گو ها، بوسه ها، هم آغوشی پیکر های دلداده همه چیز میگذرد
ولی تماس ارواحی که یک دیگر را لمس کرده و در میان انبوه اشکال زودگ...
در آغوشم هستم، من خود را در آغوش گرفتهام، نه چندان با لطافت اما وفادار، وفادار...
پروای چه داری، مرا در شب بازوانت سفر ده...
بعضی آدم ها هستند که یک بار در آغوش کشیدنشان به گذشتن از صدها کیلومتر راه میارزد...
باید کسی را پیدا کنم دوستم داشته باشد آنقدر که یکی از این شب های لعنتی آغوشش را برای من و یک دنیا خستگی بگشاید، هیچ نگوید و هیچ نپرسد...
خیلی دلم میخواست که حالا کنارم باشی، اما نیستی، تو آنجایی و آنجا نمیداند که چقدر خوشبخت است...
قلب من فقط به این امید میتپد که تو هستی
تویی وجود دارد که من میتوانم آن را ببینم
او را ببوسم، او را ببوسم
او را در آغوش خود بفشارم و او را احس...
دوستت داشتم با وجود این که تو را به آغوش نکشیدم و تو را همیشه نمیبینم
دوستت داشتم، چون برایت نوشتم، برایت خواندم، به خاطرت خندیدم و به خاطر تو تغ...
دلم میخواهد چشم هایم را روی هم بگذارم و وقتی بازشان میکنم پهلوی تو باشم
دلم میخواهد ببوسمت ، آنقدر ببوسمت که تشنگیام تمام شود...
فرسوده مانده در صف دلگیر روزها، گویی برای مردن نوبت گرفتهایم…