جمله درباره تنهایی

هنگامی که انسان چیزی برای بوسیدن نداشته باشد، سیگار ضروری می‌شود!

مهم نیست چقدر به دیگران نزدیکیم، مهم این است که هر کس باید به تنهایی با زندگی روبرو شود!

حقیقت این بود هر آنقدر که توانستیم کسی را خوشحال کردیم، به همان اندازه هم تنها ماندیم...

او رفت و من ماندم تا تمام آینده‌ای را که می‌توانستیم باهم داشته باشیم، تنهایی زندگی کنم!

دانسته و به اختیار، تنهاست، نمی‌تواند در کشیدن بار سنگین وجود با کسی سهیم شود، یکه و تنها می‌رود...

دردی‌ست چون خنجر یا خنجری چون درد، این من که در من پیوسته می‌گرید، در من کسی آهسته می‌گرید...

هیچ رابطه‌ای قادر به از میان بردن تنهایی نیست، هر یک از ما در هستی تنهاییم ولی می‌توانیم در تنهایی یک دیگر شریک شویم.

از زور تنهایی دارم مثل سگ کار می‌کنم و فراموش می‌کنم که شما رفته‌اید و برنمی‌گردید!

وقتی تنهایی و یا خسته هستی، بهترین کار ادامه دادن زندگی با یک کتاب است.

چه چیزی در جهان از قطار ایستاده در باران غم‌انگیز تر است...

تنهایی آدم‌ها بزرگ است، خیلی بزرگ، شایدم به وسعت یک دریا‌ست، اما برای پر کردنش یک لیوان محبت کافی‌ست!

افسوس که تمام روابط انسانی نیاز به نوعی نقاب دارند و تنهایی آخرین گریزگاه انسان‌ها صادق است!

انسان نمی‌تواند به‌ تنهایی و برای خود زندگی کند، این مرگ است نه زندگی!

چقدر زندگی، چقدر آدم در ذهن ذخیره شده است، آنقدر زیاد که نمی‌دانم چه کار‌شان کنم و نمی‌دانم به چه دردی می‌خورند!

چه دنیای عجیبی است، من اصلا کاری به کار هیچکس ندارم و همین بی آزار بودن من، با خودم بودن من باعث می‌شود که همه درباره‌ام کنجکاو بشوند...

فرق بزرگی‌ست میان کسی که تنها مانده و کسی که تنهایی را انتخاب کرده است!