جمله فریدون مشیری درباره احساسات :
تو گذشتی و شب و روز گذشت
آن زمانها به امیدی که تو برخواهی گشت
پای هر پنجره مات مینشستم به تماشا، تنها
گاه بر پرده ابر، گاه در روزن ماه
دور، تا دورترین جاها میرفت نگاه، باز میگشتم، هیهات
چشمها دوختهام بر در و دیوار هنوز…